بی خیال ِ دنیا..

ینی همچین روزی ام آرزوست..

ای جانم به کوچولویی شون...

ازین تصاویر تو همین مملکت خودمونم کم نیستا... عکاسامون ذوق ندارن:دی

+این عکس آخری حکایت خانه ی ماست.. از 2ساله تا 200 ساله باشگاه برو، قوی، پشت بازو..اصن یه وضی..

++زدم به بی خیالی ، چیزی هم نشده ها ولی وایسادیم افسر بیاد

ورود آقایان اکیدا" ممنوع ++++

ورود آقایان اکیدا" ممنوع (پست ثابت)

چند وقتی هست دلم می خواد اینو بگم روم نمی شه:دی، حالا الان یهو روم وا شد.... یه قرار دخترونه می خام بذارم، با دوستای خوب وبلاگیم تجدید میثاقی داشته باشم.. مسیر شماره 1:... بعضی هارو دیدم که چه بهتر، بعضی هارم والا خیلی دلم میخاد ببینم اگه بشه.. پس از همین تریبون اعلام میکنم، کسانی که دوست دارن باشن، اعلام آمادگی کنند، در ضمن شرایط خاصی اگه دارند بگن که هماهنگ باشیم. به دوستای دیگه تون(مون) هم خبر بدید... این ازین قرار وبلاگیا نیست که براش بنر بزنیم و جیغ جیغ راه بندازیم، یه 6-7تا خانم متشخص وبلاگنویس می رن باهم یه گوشه ای ازین دنیا رو بهم بزنند..همین.فوق فوقشم قلیون و عرق و ورق و زرورق و ویلا و ژیلا و اینام اصن منو باززززز......

پسرام بیخودکی اون پشت مشتا وای نستین.. امروز روز دختراست.

اطلاعات تکمیلی متعاقبا اعلام میشه؛

اونایی که میان: سمانه / بالیق / طوطی / ترنم / زویا / ؟! / طاهره / مریم /   /   /   /

مکان های پیشنهادی: بوستان بهشت مادران تهران واقع در ضلع شمال شرقی تقاطع بزرگراه های رسالت و شهید حقانی

زمان پیشنهادی: پنج شنبه ... مهر ، ساعت 12 الی 17

دخت زیبا دو برابر شده است.

به امید روزی که دخترانِ ما طعم چرخش باد میان دست ها و گیسوانشان را بچشند.

پ.ن: اگر باد به صورت دختران این سرزمین برسد، بی شک مضمون پست پایینی رنگ می بازد.

++ دنیای بی کینه، رویای من اینــــ ـه.

صورتی

دنیای بعضی "زن" ها به همین کوچکی ست...

شما تو وسایل آرایش چی بیشتر از همه دوست دارید؟؟ مثلا من عاشق لاک ناخنم... یه جعبه بزرگ لاک دارم و اگر بازم ببینم می خرم و اگرم هدیه بگیرم بازم خوشحال می شم.

+به قول داداشم: صافکاری نقاشی :دی

لطفا.

لبخند بزنید.

امروز روز ِ خوبی ست.


دد تایم

ازدواج

تنها قراردادی ست در دنیا

که تاریخ شروع دارد ولی تاریخ پایان ندارد.

تا ابد...

باید به چنین قراردادی شک کرد.


پ.ن: دیگه حالم داره ازینهمه حرف و پست درباره عشق و دوستی و ازدواج بهم میخوره، می نویسم اینجا تا بمونم تو رودربایستی که تا یه مدت لاقل دربارش ننویسم... اگه بذارن :دی

ابدیت

عشق ابدیست... نهایتا جابجا می شه از دلی به دل دیگه...
یادمه یه روز تو اون یکی وبلاگم نوشته بودم:
عشق مثل انرژی ست
از بین نمی رود
فقط از فردی به فرد دیگه منتقل میشه(یا از شکلی به شکل دیگه ای)

عشق از آدما، به گیاه، به ماهی، به پول، به موزیک، به خدا.

***

فقط !
.
.
.
یادمان باشد آنهایی كه دوستشان می داریم می توانند دوستمان نداشته باشند !

سرریز و لبریز

از رفتن تو می هراسم، دروغ گفتم.


از این خواب عاشق کش بد
از این فکر باید نباید
نجاتم بده ، نجاتم بده
از این صحنه ی پر هیاهو
تو از ترس چاقو در آهو
نجاتم بده ، نجاتم بده
...
نباید بذاری ستاره بمیره
نباید دل شادی ما بگیره
نباید که این ترس دوری بریزه
همین وحشت از تو مردن عزیزه
همین نم نم غم ، کنار تو خوبه
چه خالی ، چه پر ، مثل شعر نو خوبه

جهان با تو سرریز و لبریز رنگه
کنار تو آوارگی هم قشنگه

کاذب

ما آذری زبان ها یه ضرب المثل  داریم که من به ترجمه فارسی اش کفایت می کنم:

وقت کار کردن که باشه، خواهر کوچیکه ست ، وقت شوهر کردن که باشه، خواهر بزرگه ست.

این وصف وضعیتی ست که ما در محل کارمان داریم.

پرتقال.نعنا: مرتیکه ی کچل پشت چراغ قرمز زل زده به من، منم خو رومو برگردوندم، سبز که شد اومد کوبید به آیینه کنار، رفت، انگار نه انگار، آیینه شکست، اون قاب رنگی بالای آیینه ام افتاده، رنگی بود ، حالا تا به تا شده :((

پرتقال.نعنای2: دوست خوب وبلاگ نویسم، فرید در وب قبلی اش مسدود شده، آدرس جدید : چند کوچه بالاتر

پرتقال.نعنای3:تنها چیزی که این روزها خوب بر وفق مراد است، کاهش وزن مبارکمان است... دلمان خوش است که داریم آب می شویم.

++++++ اینو یادم رفته بود بگم: دلتون همگی بسوزه، 2کوچه اونورتر از ما یک قهرمان پارالمپیک هست، اوم فکر کنم تیم والیبال، اوم فکر کنم اسمش صادق بیگدلی، همچین اسمی داره، خدا حفظشون کنه و ما خوشحالیم و خلاصه اینکه فردا 10-11 صبح در محله مراسم استقبال از قهرمان جهان داریم و بازم دلتون بسوزه خب.

برو ... عشقم

از رفتن تو نمی هراسم، که من لایق یک عشق حقیقی ام. حقیقی که شدی، پیدایم کن.

پ.ن: این وبلاگستان جای کثیفی ست، هزارتا از آرزوها و اوهامشان را می گذارند روی آدم و تحویل دیگران می دهند.

بی تن ها

هی کافه چی!

میز هایت را تک نفره کن...نمی بینی؟

همه تنهائیم.


بروی عکس کلیک کنید.

...



من ... دارم.
پ.ن: سه حرفی.
پ.ن2: امروز 91/6/19
+برای امروزم ....(عکسی که ستاره جونم گذاشته ماهی عید پارسال من بوده :دی)

+فال امروز من........ بخون.
+اینم هدیه ی یک سایه برای من ، حتما بخوانید: هزوارش!

کسی نیست؛ بیا زندگی را بدزدیم!

+ =

هنوز هم… از بین کارهای دنیا… دل بستن به دلت بیشتر به دلم می چسبه لعنتی …

عنوان از :"سهراب سپهری"

ماه آلزایمر


همه شاعر بودند.

پدرم پشت دو بار امدن چلچله ها .پشت دو برف.

پدرم پشت زمانها مرده است.

پدرم وقتی مرد .اسمان ابی بود.

مادرم بیخبر از خواب پرید.خواهرم زیبا شد.

پدرم وقتی مرد. پاسبان ها همه شاعر بودند.

مرد بقال از من پرسید:چند من خربزه میخواهی ؟

من از او پرسیدم : دل خوش سیری چند؟؟؟


این شعر از دو روز پیش در ذهن من می چرخه....


"سهراب سپهری"

این روزها دعای دخترم برآورده می شود..


فلش بک: ازونجایی که من رو هر خواسته ای در ماه های رمضان "کلید" کردم تالا جواب گرفتم... امسال هم.(به این می گن کلید اسرار)

یکم فکر کردم خدا، ینی از کجا نشات می گیره اخه... یادم افتاد یه دو -سه باری تو شبای قدر اینو به خدا گفتم:

" خدایا، منو دخترم بلاتکلیفیم، آخه این بچه دوس داره باباشو ببینه، بشناسه، اینجوری که نمیشه خدا، تا سال دیگه این موقع...."

خدا هم نگذاشت و نه برداشت، ینی تمام همت خودش رو بکار گرفته ها......

این روزا درگیر اینام که نوشتم.

+عجیب نیست ، داری برای رسیدن به عشقِ دلخواه و مطلوبت و فرار از عشق های مصلحتی مبارزه می کنی.. ینی مبارزه هاااا... اونوق به چش یه خل و چل نگات می کنن :دی

++دخترم ، چشاش عسلی و موهاش فرفری و لپاش صورتی ـه...:دی

+++

برای چشم روشنی دخترم دامن بیاورید و النگو

تا زن بودن را تمرین کند

و برای پسرم؛ تفنگ آبپاش

تا بلد باشد مبارزه کند و هم بداند نباید کسی را کشت.


اول اینجوری میشی :دی :

بعد از چندوخ: فقط این باباهه ، سیبیل کم داره.


در دنیا به تعداد آدم ها فرشته وجود نداره، اگر اتفاقی یک فرشته دم دستتون هست، قدرش رو بدونید و دودستی بچسبید بهش...

:)

شبیه مه شده بودی

نه می شد در آغوشت گرفت

و نه آنسوی تو را دید

تنهــــــا می شد

در تو گم شد

که شدم...

+

اصن امروز خوشحالم...... همینجوری


++

+++

پایینی رو بخونید.

وقتی من عوض نشوم..

خاتمی و هاشمی و احمدی نژاد و … چه فرقی دارند وقتی ما خودمان مردمان آگاه و درستی نیستیم؟

یک ملت دلال مسلکِ ناآگاه، با آن حماقت آشکار در هنگام رانندگی یا توحش علنی برای برداشتن یک شیرینی از جعبه ی تعارفی یا شهوت عجیب برای قرار گرفتن در مقابل دوربین، با رتبهی نخست جستجوی… چرا باید در پی یک زمامدار رؤیایی باشد؟

من پیشنهاد می کنم ملت هشت سال انتخابات را تعطیل کنند و اجازه بدهند هر کسی که میآید همینجور ادامه دهد. بعد خودشان با حوصله این موارد را تجربه کنند :

اول : ایرانی ها لطفاً روزی یک بار(یا دست کم یک روز در میان) حمام بروند.

دوم : ایرانی ها  قبل از پرتاب فحش به بیرون، دهانشان را ببندند و تا بیست بشمرند. به خصوص وقتی توی خیابان و جلوی دیگران هستند.

سوم : هر خانوادهی ایرانی هر روز یک روزنامه بگیرد، اگر شده یالثارات!

چهارم : هر فرد ایرانی تعهد کند که هر ماه یک کتاب تازه بخواند… حتی خلاصه مبانی لوله کشی عمومی!

پنجم : رانندگان به جای فاصله ی بین شلوار و جوراب دختری در آن طرف خیابان به داشبورد جلوی چشمشان نگاه کنند و سرعت از پنجاه کیلومتر در هیچ شرایطی تجاوز نکند.

ششم : همه به خودشان تلقین کنند که این کسی که می خواهیم کلاهش را برداریم تا شب برای عزیزمان هدیه ببریم، خودش عزیزِ یک نفرِ دیگر است.

هفتم : بفهمیم كه زرنگی ضایع كردن حق دیگران نیست  بلكه، رعایت حقوق دیگران، رسیدن به حقوق خودمان است؛ هر کس به اندازه ما حق دارد و وقتش با ارزش است

هشتم : بفهمیم كه اگر صاحب یك بوتیك هستیم شغل ما بوتیك دار است یا اگر راننده تاكسی هستیم شغل ما راننده است. نه اینكه همه دزد و كلاهبردار باشیم و از شغلمان فقط برای راهی به رسیدن به كلاهبرداری استفاده كنیم. به شغلمان احترام بگذاریم و بگذاریم دزدی فقط برای كسی باشد كه شغلش فقط دزدی است.

نهم : مردهای ایرانی یک بار برای همیشه قبول کنند که زنها، جزو املاکشان نیستند و خودشان عقل دارند. عشق و رابطه و آشنایی هم بازی برد و باخت و فتح قلمرو دیگران نیست.

دهم : مردها تمرین کنند که رد عبور زنی را با نگاه شخم نزنند و زنان تمرین کنند که جواب سلام مردان را با خونسردی و لبخند بدهند چون به معنای … نیست.

یازدهم : ورزشکاران ما بعد از باخت به رقیب تبریک بگویند (مثل ژاپنیها) و دهانشان را تا نیم ساعت بعد از هر باخت یا برد ببندند. خلاصه این که ظرفیت برد دیگران و شکست خودمان را به دست بیاوریم؛ سعی کنیم جدا از برد یا باخت، باارزش بشویم!

دوازدهم : ایرانیها به جای تمسخر شکل ظاهری و نوع حرف زدن سیاستمداران، فکر کنند که ایراد واقعی کار آن شخص در کجاست. همین!

سیزدهم:  به نمایشگاه کتاب اگر می روند برای (کتاب) بروند.

به خیابان فرشته می روند برای (عبور) از خیابان فرشته باشد و در کل به هر قبرستانی می روند برای خاطر (همان قبرستان) باشد.

چهاردهم: تمرین کنیم که میانبری که ممکن است ذرهای کسی را دلخور کند، مصداق بارز دزدی است؛ حتیالمقدور میانبر نزنیم

پانزدهم: در هنگام رانندگی، بین خطوط حرکت کنیم و خطی را انتخاب کنیم که متناسب با سرعت ماست - در عین سادگی، از همه سخت تره! 

شانزدهم: این آخری از همه سختتر است و اینكه دروغ نگوییم . 

همانطور كه فكر می كنیم عمل كنیم . فراموش نكنیم  ریا كه اكنون عادت و عرف جامعه  شده است درواقع یك بیماری اجتماعی و از آسیب شناسی بسیار جدی برخوردار  است.

عزیزان، کسی که این مطالب را نوشته است شاید خود نیز دچار این مشکلات است. همه ما در رفتارمان مشکلاتی داریم. ولی باید بپذیریم ایران  ما ، همان سرزمینی که هنگام قرائت سرود ای ایران ای مرز پر گهر، موی گرده مان سیخ میشود و دچار دل لرزه مطبوعی میشویم،  در حال سقوط است. بپذیریم اگر شرایط کنونی ایران اینگونه است همه دلیلش مدیران و بالا سری های ما نیستند و نقش اصلی را خودمان در این جایگاه ایفا می کنیم.

چرا مثلاً اگر هر کدام از ما فقط برای یک ماه به خارج از کشور برویم (برای مثال به سوئد!!!) رفتارمان تغییر می کند؟ خوب می شویم. به استخرهای مختلط می رویم! با جنبه می شویم ! فکرو نگاهمان عوض می شود و بدون رو در بایستی بگویم : آدم می شویم!( هر چند برای 1 ماه!!!!)

بپذیریم ایران می تواند همچون گذشته بهترین باشد. ایران و ایرانی لیاقت این بهترین بودن را دارد.

بپذیریم برای اینکه ایران خوب شود باید بهترین باشیم.


این را که خواندید، نمی دانیم از کدام صفحه یا وبلاگ دزدیده شده،  ایمیلی بود که دیروز به دستم رسید، برای چند نفری فرستادم، گفتم اینجا هم باشه، خیلی از بندهاش حرف دل ماست...

بنظرم بد نیست؛ اگر براتون ممکنه ، شما هم همین مطلب را به شرح، اختصار و یا لینک در وبلاگ هاتون قرار بدید و تک تک ما سعی کنیم حتی المقدور به بخشی از اون عمل کنیم.

من و تو هستیم که "ما" رو می سازیم.

از دست ندهید(ـیم)

1 سریال "تکیه بر باد"، شبکه پنج رو از دست ندهید.. اطلاعات بیشتر اینجا

2 سریال ماهواره ای، "عمر گل لاله" ، جم کلاسیک

3 سینما، "کلاه قرمزی و بچه ننه" رو از دست ندهید.

4 موزیک (اینجا) و موزیک ویدئوی "اعجاز" گوگوش اینجا

5 میوه؛ "هندوانه" رو از دست ندهید... که آخرای خوشمزگی شه، گفته باشم.

6 اینم تیتراژ سریال تکیه بر باد با صدای "محمد اصفهانی"


بیا توافق کنیم.

قله ی قـــاف که سهـــل است، من قـــله ی کــاف و لام و مــیم و نــــون و واو را هم بخـاطرت فـــــتح می کنم ... اما تو با تمـــام مــــردانه گی ات، مـــرد باش ! اگر سـراغ نگاهت را گرفتنــــد بگــو که واگــذار شده ...

***

"ســـاده" کـه بـاشـی زود "حــل" مـیشـوی مـــیروند ســر وقـت "مـــسالـه" بــعــدی!!

***

ســــه راه بیشتـــــر نــــــداری : بـــــــا مــــــن باشـــــی ؛ یا بــــــا تـــــــــو باشــــــم ، یا توافـــــــق کــــــنیم کـــــه باهــــــم باشیـــــم ...

بهتر باشید(ـیم)

پیامبر اکرم فرمود:

"هرکدامتان با همسرتان خوش رفتارترید از همه بهترید."


من لایحضره الفقیه.ج3.ص4

بیداری

اگر ذهن ناتوان است، اگر ذهن برای این ساخته نشده که قهرمانانه و قاطعانه به مرزها رخنه کند، ای کاش که دل توان آن را داشته باشد!

"تجربه های معنوی" / نیکوس کازانتزاکیس / ترجمه مسیحا برزگر


+اتفاق ِ چهارم

+این وبلاگ: چوپان دروغگو

سومین ،"دو قلوی ، آمریکایی"، پسر، شد./

دوتا خبر.....


1 پسرِ پسرخالم بدنیا اومد، اون جهتی مهمه که دوتا دختر داشته و این سومین فرزند هست و در نسل و نسبشان فرزند ذکور دیگری نیست و اگر اینم دختر می شد، به خیالشان نسلشان مقطوع می رفت،

نکته جالبش اینکه، سونوگرافی تا هفته های اخر نمی تونست جنسیت رو تشخیص بده و شک بیشتر به دختر بودن بچه بوده..

2 یکی از دوستانم که در 38سالگی با مردی 55ساله ی پولداری  ازدواج کرده، حالا 2ماهه بارداره که من خیلی خوشحال شدم که گویا بارداری امنی هم داره،

نکته جالبش اینکه، قراره بچه مون رو در کشور نه چندان دوستِ آمریکا بدنیا بیاره، البته خودشون سیتیزن هستن ولی خب... شیناسنامه بچه خیلی هم مهمه.. تازه تر که ممکن ِ زیاد هم هست که بچه 2قلو باشه.


+++ س.س بانوی وبلاگستان زندست...کمی لوس شده، فقط همین./

س. نوشت

س.ن: آهای تویی که بی خبر می ذاری ازین وبلاگستان می ری... کجا با این عجله...! بدو کارت دارم... خودت می دونی که همون موضو.........(ایکون یک پاکت به دست ِ نمیدونه کجا بروی بیچاره) و البته اون یکی موضو، و البته موضوع سوم که می تونه جماعتی رو عزادار کنه....... بپر کام بذار.

درد و بلات، غصه هات به جونم...

نه! خوشم میاد روز دوم تعطیلات(البته برای قشرِ مظلوم کارمند های دولتی) دقیقا به شلوغی و پرباری روزهای مهر بود...

ینی همه چیز پاییز را عشقولانه ام، الا ترافیک اش را که روان نمیگذارد برای آدم سالم چه رسد به من.........

+کابوس می دیدم.
ازخواب بلند شدم تا به اغوشت پناه ببرم...
افسوس...
یادم رفته بود که از نبودنت به خواب پناه برده ام

+رفیقم پفک بهم تعارف کرد دوتا برداشتم گفت خب دیگه بسه، برگشت دستش خورد به درخت نصفش ریخت تو جوب. ( کلید اسرار )

"+ و +  دزدی"


پ.ن:هوس یک قرار سفره خانه ای کردم، دسته جمعی، دخترونه، قلیون... :دی / چرا نمیشه!!!!

سلامتی همه اونایی که سر کارند :دی

چقدر دوست داشتنی ست........ روزهایی که هیچ کس نمی ره سر کار ، آدم بره سر کار، باور نداری؟ [رضایت] 

این پست امروز همینطور خرد خرد داره چاق می شه.....

کچل نیستیم

معتقدم؛

هیچ کس سرش شلوغ نیست

فقط اولویتی که برای کارهامون قرار می دیم باهم فرق دارند...

اون چیزی که براش وقت نداریم، در واقع مهمترین کار زندگی ما نیست. اگر کسی یا چیزی یا کاری برامون مهم باشه حتما براش وقت پیدا میکنیم...

:(

دلتنگ که شدی؛
پیش من بیا،
کمی غصه هست
باهـــــم مـــــی خـــــوریـــــــم

***

چمدان خریده ام . . .
یک دنیا آرزو دارم . .
که باید به گور ببرم !

***

همسر شایسته ی شما

  در جستجوی عشق زندگی از دکتر کلارک وارن

در راستای بحث های مربوط به پست پایین، این کتاب بالارو بخونید:


توضیحات بیشتر اینجا

علیرضایی که می خواست مرا...

تالا شده با تله پاتی کسی رو ترکونده باشید؟! حتما جوابتان منفی ست.

آقا چند وقت پیش یه کسی(معرفی) گیر داده بود یه آقای خیلی متشخصی رو بیاره خونه ما واسه امر خیر، بد بیاری منِ بیچاره هیچ عیبی نمی تونستم روی ویژگی های اولیه بذارم که نیان...اونام هی اصرا و اصرا...  ازین طرف هم خانواده خودم مصرانه علاقمندند که منِ طفلک پاگیر بشم...

خلاصه دست به دامان خداوندگار شدم... بعد یهو همه ی صدا ها خوابید و دیگه هیچ خبری نشد. منم اصن تو دلم خوشال و خندان به روی خودم نمیاوردم که پس چی شد اونهمه پافشاری :دی

حدس می زنید چه اتفاقی افتاده بود؟

دست آخر چند روز پیش...بله خبر آمد خبری در راه است...:دی همونوقتی که من چسبیده بودم به شلوارِ آقای خدا ، جواب گرفتم... طفلک پسر شاخ شمشاد مردم تصادف کرده و پاش از جند جا شکسته و الانم درگیرند ...

و اون خانم معرف هم عذرخواهی کرده که می خواستند در اسرع وقت خدمت برسند که اینطوری شده و اینا..

در هر صورت امیدوارم دیگه کسی همچی خیالی به سرش نزنه که بیاد و داماد مامان من بشه :دی

پ.ن: هر چی ما به خدا می گیم می خواهیم اول عاشق و واله و شیدا بشیم بعد اسیر زندگی، تو گوشش نمی ره انگار.

2روزی که 2زار ارزش نداشت

پنج شنبه و جمعه به اینها گذشت:

نت

تی وی

2صفحه کتاب

خواب

چای

چای سبز

بستنی

20دقیقه بازی با یاسین

20 دقیقه بازی با آبتین

20 دقیقه گپ تلفنی با نسترن

12 تا پیامک

10 ثانیه نگاه در آیینه

2بار نگاه کردن از پنجره

2بار مسواک زدن دندان ها

...

اصلن انقدر مفید بودن تعطیلاتم، تو حلق خودم.

اج سر غ متعهد ها

دقت کرده اید وقتی مهمون داریم یا مثلا در خانه تکانی های عید، کم و کسری های خانه مان را برطرف می کنیم.. شکستگی ، عیبی ، ایرادی، چکه ای، خرابی،هرچی....

ینی از مزایای مهمانی های بزرگ همین اصلاحات خرده ریزی در خانه هاست.

حالا از امتیازات این مهمانی پیش روی همه مان،اجلاس سران غیر متعهد((چه اسم سختی هم داره) همینه، تا دلتون بخواد نرده ها و جدولای اطراف فرودگاه داره رنگ میشه و تمیزکاری(از جاهای دیگه بی خبرم)...

اومدنِ بانکی مون و مرسی هم که خب، خبرهای جالبی اند که شنیدیم.. امیدوارم، قلبا امیدوارم قدم خوب و مثبتی در روابط بین المللی ایران باشه....

یاد آخرین روزهای شهرداری احمدینژاد افتادم، که شب خوابیدیم و صبح بیدار شدیم تمام کوچه ها ی محله ما آسفالتش نو شده بود....

زیاد درباره این فرضیه چیزی نمی دونم، ولی می گویند این ساخت و ساز در آذربایجان هم مقدمات کاندیداتوریِ جناب وزیر است(پیرو طرح مسکن مهر) برای ریاست جمهوری آتی.... امیدوارم که اینطور نباشه. و همین فرضیه درباره خدمات شهردار تهران قوی تر هم هست....

همچین مردمی هستیم ما، کار نکنند یه چی می گیم، کار کنند هزار چی...


اگر تایید صلاحیت بشه، حمایت خودمون رو از رحیم مشایی اعلام میکنیم، درغیر اینصورت حمایتمان از قالی باف است... این موضع  ماست خوشتونم  نمیاد نیاد.

پنجره می خواهم

دیشب شدیدا دلم گرفته بود، رندومی یه آهنگ از موبایلم آوردم ، تصورش کنید این آهنگ احسان خواجه امیری اومده بود: دلم انگاری گرفته قد بغض یا کریما...... کاشکی از قطره اشکت کمی آبرو بگیرم....

بعدش دیگه تا صبح اینو گوش کردم...شما هم این آهنگ رو از دست ندهید...:

اگه مـن عاشـق ِ دیـــــوار بودم ! ترک میخورد و یه پنجـره میشد
اگه غـــم ِ چشامـو آینـه می دید ... دلش درگیـر ِ این منظره میشد
اگه تنهائیـمـو به شب میگفتم همه شهـر و برام بیـدار میکرد
اگه با کـوه درددل میکـردم صدامـو لااقـل تکرار میکرد !
......
نشون میدی به من بی اعتنایی! تـو رو میخوام ولی به چه بهایی ؟!؟
شایـد با مهربونـی ِ زیـادم .. خودمـو اشتبـاه توضیح دادم ! . . .

اگه مـن عاشـق ِ دیـــــوار بودم ! ترک میخورد و یه پنجـره میشد
اگه غـــم ِ چشامـو آینـه می دید ... دلش درگیـر ِ این منظره میشد
اگه تنهائیـمـو به شب میگفتم همه شهـر و برام بیـدار میکرد
اگه با کـوه درددل میکـردم صدامـو لااقـل تکرار میکرد !


منم اونکه میـون ِ شب ِ تیره .. نتونست هیچکی نادیده م بگیره !!
همونکه با نگاهش به تو فهموند ، میشه مغــرور بود اما نرنجوند ..
میرم جایی که گریه م بی صـدا شه .... فراموش کردنم آسـون نباشه !
از این تقـدیـر می لرزه وجودم
مـن امتحانمو پـس داده بودم !

ملودی و اجرا مهـدی یراحـی
تنظیم خشایـار بُنـدار
ترانه مـونا برزویـی

عشق شاید  همین باشد...