چمدان

بخش قابل توجهی از مبتلایان به بیماری آلزایمر، دچار استرس ها و شوک های عصبی بوده اند.

تجربه به من نشان داده، در میان این بیماران، مهاجرت فرزندان به خارج از کشور به وفور دیده می شود..

وقتی برای رفتن از کشورتان نقشه می کشید، وقتی از 4صبح در صف ویزا ایستاده اید، یک لحظه به فراموش کردن های پدر و مادرتان بیاندیشید.

شاعر می گه: چمدان در دست تو و ترس به چشمان منست.

+++ چقدر این رفتن ها ساده انگاشته شده اند.

ساق بلندتر حتا

خواهر های گلم، تهران برف اومده؟ طوفان شده؟ یخ بندان داشتیم؟ چطور شد به ذهنتون رسید پوتین های چرم و ساق بلندتان را رو کنید آخه؟؟؟؟؟؟ یعنی پاتون نمی پزه احیانا؟؟؟

همچین ارگان هایی داریم

صد و ده می زنگی میگه طرح نیست آزاده

صدا و سیما همش تکرار می کنه طرح اجرا می شه

راهنمایی و رانندگی هم به شکل راندوم و بر حسب قیافه ی راننده ها طرح کذایی رو اجرا می کنه..

منم یک رب به هفت صب اس می دم به برادرم که عایا طرح است؟ می گوید ازآنجایی که ما شانس نداریم و حتما گیر می افتیم بله..

نه شوما بگو....

ساده ترین و مزخرف ترین راهکارهای کوتاه مدت که به ذهنشون می رسه رو انجام میدن، مدرسه تعطیل ، زوج و فرد از درب منزل، خب خوشحال... اون مادری که کارمنده ییهو برا یه هفته تعطیل می کنی بچه شو چیکار کنه؟ ماشینم که نتونه با خودش ببره دیگه بدتر، بعد اون بچه ها رو کی تو خونه ها نگه داره؟ بعد شما اصن با چه مجوزی میگی ما حق نداریم از وسیله ی شخصی خودمون استفاده کنیم؟؟؟ ازین غیرمنطقی ترم هس؟؟ خو مردم پول آژانس رفت و آمدشون رو جریمه می دن که راحت تره که.... تازه خیلی ها مسیراشون افسر خور نیس و رعایتم نمیکنن....

یعنی نمیکنن اون مغزاشونو از آکبندی در بیارن.. الان چن ساله که همین اوضاع رو داریم!! باز ساله بعد همین موقع ، همین  راهکارهای جیب دولت پر کن...


چشم و دل سیر باید

امام علی ع: لئیمان دنبال طعام اند و کریمان در پی اطعام...

به هر بهانه

این روزها سه دسته آدم خوشالند...

اونایی که عاشق کباب و قلیون ند ، هردو. البته بعد ساعت 12که خلوت می شه..

اونایی که برای هر شبشون بالای میلیون پول می گیرند و دروغ و تظاهر تحویل مردم می دن.

اونایی که فرصت پیدا می کنند برای خیابان گردی و نشان دادن ست جدید لباساشون اعم از مونث و مذکر.

کسی می دونه؟

بچه ها جونم یه سوال؛ اگر یه دخدر پسری رو در یک محل عمومی مثه پارک در حال انجام حرکات ناشایست و به تعبیری نا مشروع دستگیر کنند، حکم قاضی چیه؟


ایندفعه برای آقایونا..

اینو بخونید تا انتهـــــــــــا حتا

پیشنهاد عقد موقت:"اینجا"


عکس بی ربط:

 


چه کسی بود گفت Love؟
ما نسلِ مجازی هستیم نهایت احساساتمان Like است …

پخ پخ

فردا حیوانات زیادی قربانی قدرت و نفس ما می شوند... با این عمل موافقید؟

همچین جوانانی داریم ما


ساحل کاسپین

آدم بشید لطفن

یعنی 2دسته از آدما رو مخ اند...

1 اونایی که هرجا بشینن پاشن یه دستمال کاغذی مچاله ی چندش از خودشون بجا میذارن فرقی هم براشون نمی کنه کجا هستند.

2 اونایی که تق به توق می خوره دوربین موبایلشونو روشن می کنن و حتا خودشونو از کوچکترین لذت های هر لحظه بی نصیب می کنند.

کبریتی دستم راسوزاندکه روش نوشته بودبی خطر!

دقت کردین چندوقته تو میدون ها ماشین های آتش نشانی وای میسته؟

عاقاهه اومده به آتش نشان میگه: راستشو بگو خبریه؟

آتش نشان: چجور خبری؟

عاقاهه: آمریکا قراره حمله کنه که همه جا وایستادید؟

آتش نشان: :ا

این روزها همه آدمها درد دارند …

درد پول
درد عشق
درد تنهایی
این روزها چقدر یادمان میرود زندگی کنیم !!

کانون گرم خانواده ی ایرانی

خانم و عاقا در حین خروج غم انگیز از فروشگاه ِ مانتو فروشی...

خانم: می دونی من الان چــــند وقتــــه یه مانتو نخریدم؟؟؟

عاقا: بله خب، یک ماه.

خانم: :ا


یه چیزی تو چشمای خیس تو بود
که خیلی نمی شد تماشاش کرد
تو رو می کشیدم که یادم نری
منه شاعرو عشق نقاش کرد

یاس های دلتنگ حیاط..


من امروز خواب کم داشته رو جبران کردم تا ده صبح خوابیدماااا...


من خود به چشم خویشتن دیدم که اینجا ؛ تهران ؛ جمهوری اسلامی ، تو روز روشن همه ی ساندویچی ها باز بودن...


یکی می گفت:

یکی از دوستای خونوادگیمون و خانمش میخواستن از هم جدا شن یه روز تو یه مهمونی بودیم ازش پرسیدم خانومت چه مشکلی داره که میخوای طلاقش بدی؟ گفت : یه مرد هیچ وقت عیب زنشو نمی گه . بعد از چند ماه از هم جدا شدنو سالِ بعدش خانومش با یکی دیگه ازدواج کرد یه روز ازش پرسیدم خب حالا بگو چرا طلاقش دادی ؟ گفت: یه مرد هیچوقت پشت سر زنِ مردم حرف نمی زنه و چقدرنکته توی این رفتار بود.



همچین مردان و زنان باحالی داره این سرزمین


دیروز عصر یه اس ام اومد برام برو کانال 5
روشن کردم برنامه ی آسمان آبی
خلاصه من زیاد علاقه ای به این شوهای تلویزیونی ندارم ولی گفدم حتما موضوع جالبیه
یه آقای آخوندی بود 31 ساله که در 16سالگی ازدواج کرده با دخدری 14 ساله و اکنون در این 31سالگی 9فرزند دارد
5تا دختر و بقیه پسر..
دختر بزرگشونم که 14سالشه شوهر دادن
این خانواده به عنوان بزرگترین خانوادی جوان ایرانی در برنامه بودن...
ینی چیزی در حد وحشت
1بچه هاش چیپس و پفک و اینا نمی دونن چیه
2 بچه هاش پول تو جیبی نمی دونن چیه
3 بچه هاش بازی کامپیوتری نمی دونن چیه
4 ال سی دی نمی دونن چیه
5 فریزر ندارد
خونشونم نشون می داد مثلا نماد سادگی... اصلا یه وضی...... پله ها سیمانی  داغون.....
بعد به خانومه که از مادر بزرگ من افتاده تر نشون می داد می گه نمیترسی هیکلت خراب شه؟ می گه روایت داریم....
به آقاهه میگه با این وضع اقتصادی فقط معجزه می تونه خرج 9تا بچه رو بده؟ می گه برکت........
بعدم شاکی بود چرا میگن برا لشکر امام زمان جوجه کشی راه بندازید ولی چرا بیمه نمیکنن؟؟؟
بعدم انگار قراره هر 9تا بچه ی اون تو لشگر امام زمان باشناا.............

خلاصه بچه هاش باهم بازی می کنن ، خودشون همو تربیت می کنن و اینا...
زنه 29سالشه از چاردسالگی یا تو شکمی داشته یا رو شکمی.

حال زمین خوش نیست

لطفا زباله نریزید./

همچین نان آوری ام،من

5شنبه صبح که رفتم نون بخرم یادتون هست؟ رفتم. از شانس یه جای پارک جلوی نونوایی بود، هنوز یه نفر از نوبت کم نشده بود که مغازه داره اومد جلو شروع کرد به غرغر که چرا اینجا پارک کردی میخام بار خالی کنم..ازین حرفا... منم گفتم سر صبحی چرا کل میکنی؟ خب تابلو که نذاشتی، اینجام خیابونه دیگه، با زبون خوش بگو .. رفتم یکم جابجا کردم...

5تا نون تافتون گرفتم برگشتم، یه ال 90 موازی ماشین من پارک کرده بود، واستادم تا بره، بعد باز واستادم تا همون آقا اولیه سبزی هاشو از خیابون جمع کنه تا من برم..

کوچه موازی کوچمون رو اومدم ، سر کوچه دوطرف ماشین پارک بود، یه پرایدی هم انقدر بد سر کوچه گذاشته بود که نمی شد پیچید، با اینکه خیابون یه طرفه بود بیخیال شدم گفتم می رم از سر خیابون باز میام...

حالا هزاری اونجا کسی نمیاد تا رسیدم سر خیابون که خلاف برم یه ماشین راهنمایی رانندگی جلوم اومد، چشای ماموره 8تا شده بود که خانوووم یک طرفه است کجا می ری...

فکر کنید مجبور شدم دنده عقب برگشتم از یه کوچه، راه اومده رو دوباره رفتم  که اگه خدا بخواد برم خیابون اصلی، آخر کوچه  که رسیدم، یه پراید خاکستری پارک کرده بود و راننده اش گذاشته بود رفته بود پی کارش، خلاصه یه رب بیست دیقه منتظر نشستیم نیومد. آخرسر یه آقایی از اون طرف اومد و ماشین رو هل داد که ما رد بشیم...

نمی خواد با خودتون تصور کنید که من چه حالی داشتم اون دقایق... بالاخره بعد از 40 دیقه رسیدم تو کوچه، اومدم برم تو پارک، دیدم همسایه می خواد بار خالی کنه...

خیلی آروم ، نفس عمیق کشیدم و با آرامش تمام گفتم، آقای فلانی ، بذار من پارک کنم بعد شما هرکار خواستی بکن....

اینطور شد که فهمیدم نانآور خانه بودن بسی سخت و دشوار می باشد...


+سوگواری هایتان مقبول.

+این بدون شرح رو ببینید..

+فهیمه راستکار، بر اثر بیماری آلزایمر درگذشت(دوبلور، بازیگر و پیشکسوت ایرانی)

سگ و صاحبش(جنگ و صلح)

تا بحال گذرتون به شورای حل اختلاف افتاده؟ امیدوارم هرگز نیافته... یکبار گذری وارد شدم... محشر کبری بود...

سگ ها که هیچ آدم ها هم نسبت فامیلی شان را با هم فراموش کرده بودند..


آهنگ وبلاگ: پیانوی فریبرز لاچینی-پاییز طلایی

کلیک رنجه: من را امروز در یک رب مانده بخوانید.....: جیگری که جیگر نمی ماند

همچین زندگی می کنیم...

* این روزها تریپ مشکی را عشق است...

* دو تا پایه از پل کن ریخته، یک شهر مستاصل شده...

* همین دیشب که شب اول ایام عزاداریست، قد یک هفته غذا اومده خونه ی ما.... باز شروع شد به مولا.... همچین دوس دختری داره داداشِ من...

* دیشب این صحنه رو دیدید؟

این اتفاق ها در مسابقات شبکه های خارجی کم نمی افته(البته اگر اهل تماشای شبکه های ترک و اروپایی و اینا باشید حتما دیدید) ... جالبش اینکه دیشب سریع این عکس رو گذاشتن تو کتاب چهره ها، یارو اومده کامنت گذاشته: "خاک بر سر مردی که جلو یه زن زانو بزنه.".. ینی همچین مردان غیوری داریم ما :))

اسمم داره یادم میره...

* مامان یه ماهه داره یه دارویی رو می خوره، بی تاثیر..... رفتیم خارجی اش رو گرفتیم، سه روز خورده رو به بهبودی رفته... ینی همچین عاقبتی خواهیم داشت بعد از تحاریم........

* چرا بعضی ها خوششون میاد رو شیشه ماشین مردم بنویسن که توروخدا منو بشور!!!

* روزی یک وعده غذا می خورم و 10 لیوان چای و کافه و یه نصفه میوه و 4-5تا قرص تقویتی و مولتی ویتامین و ....

* تا سه روز بعد از لیزر احساس می کنم، بوی کله پاچه می دم :دی

* مجده مجده؛ لپ تاپم دوباره زنده شد، اطلاعاتم برگشت، ینی کم مونده بود اکباتان رو با خاک یکسان کنم...

* یه آهنگ خیلی رقصی معرفی کنید با ریتم ایرانی مدرن که با هیپ هاپ میکس شده باشه...

* یارو موتوریه تو آینه معلوم نبوده، کم مونده بوده از پشت بخوره به ماشین من، روشم کم نشده جلوتر واستاده تا من برسم و منو دعوا کنه........ ینی همچین مردم پررویی داریم ما.... من ازونجایی که لاک قرمز زدم و ژاکت قرمز تر پوشیدم اصن شیشه رو پایین نکشیدم، چون دیگه زیادی خوش بحالش می شد مردیکه...


بچه ها برید اینجا : قراری برای با هم بودن

دخت زیبا دو برابر شده است.

به امید روزی که دخترانِ ما طعم چرخش باد میان دست ها و گیسوانشان را بچشند.

پ.ن: اگر باد به صورت دختران این سرزمین برسد، بی شک مضمون پست پایینی رنگ می بازد.

++ دنیای بی کینه، رویای من اینــــ ـه.

وقتی من عوض نشوم..

خاتمی و هاشمی و احمدی نژاد و … چه فرقی دارند وقتی ما خودمان مردمان آگاه و درستی نیستیم؟

یک ملت دلال مسلکِ ناآگاه، با آن حماقت آشکار در هنگام رانندگی یا توحش علنی برای برداشتن یک شیرینی از جعبه ی تعارفی یا شهوت عجیب برای قرار گرفتن در مقابل دوربین، با رتبهی نخست جستجوی… چرا باید در پی یک زمامدار رؤیایی باشد؟

من پیشنهاد می کنم ملت هشت سال انتخابات را تعطیل کنند و اجازه بدهند هر کسی که میآید همینجور ادامه دهد. بعد خودشان با حوصله این موارد را تجربه کنند :

اول : ایرانی ها لطفاً روزی یک بار(یا دست کم یک روز در میان) حمام بروند.

دوم : ایرانی ها  قبل از پرتاب فحش به بیرون، دهانشان را ببندند و تا بیست بشمرند. به خصوص وقتی توی خیابان و جلوی دیگران هستند.

سوم : هر خانوادهی ایرانی هر روز یک روزنامه بگیرد، اگر شده یالثارات!

چهارم : هر فرد ایرانی تعهد کند که هر ماه یک کتاب تازه بخواند… حتی خلاصه مبانی لوله کشی عمومی!

پنجم : رانندگان به جای فاصله ی بین شلوار و جوراب دختری در آن طرف خیابان به داشبورد جلوی چشمشان نگاه کنند و سرعت از پنجاه کیلومتر در هیچ شرایطی تجاوز نکند.

ششم : همه به خودشان تلقین کنند که این کسی که می خواهیم کلاهش را برداریم تا شب برای عزیزمان هدیه ببریم، خودش عزیزِ یک نفرِ دیگر است.

هفتم : بفهمیم كه زرنگی ضایع كردن حق دیگران نیست  بلكه، رعایت حقوق دیگران، رسیدن به حقوق خودمان است؛ هر کس به اندازه ما حق دارد و وقتش با ارزش است

هشتم : بفهمیم كه اگر صاحب یك بوتیك هستیم شغل ما بوتیك دار است یا اگر راننده تاكسی هستیم شغل ما راننده است. نه اینكه همه دزد و كلاهبردار باشیم و از شغلمان فقط برای راهی به رسیدن به كلاهبرداری استفاده كنیم. به شغلمان احترام بگذاریم و بگذاریم دزدی فقط برای كسی باشد كه شغلش فقط دزدی است.

نهم : مردهای ایرانی یک بار برای همیشه قبول کنند که زنها، جزو املاکشان نیستند و خودشان عقل دارند. عشق و رابطه و آشنایی هم بازی برد و باخت و فتح قلمرو دیگران نیست.

دهم : مردها تمرین کنند که رد عبور زنی را با نگاه شخم نزنند و زنان تمرین کنند که جواب سلام مردان را با خونسردی و لبخند بدهند چون به معنای … نیست.

یازدهم : ورزشکاران ما بعد از باخت به رقیب تبریک بگویند (مثل ژاپنیها) و دهانشان را تا نیم ساعت بعد از هر باخت یا برد ببندند. خلاصه این که ظرفیت برد دیگران و شکست خودمان را به دست بیاوریم؛ سعی کنیم جدا از برد یا باخت، باارزش بشویم!

دوازدهم : ایرانیها به جای تمسخر شکل ظاهری و نوع حرف زدن سیاستمداران، فکر کنند که ایراد واقعی کار آن شخص در کجاست. همین!

سیزدهم:  به نمایشگاه کتاب اگر می روند برای (کتاب) بروند.

به خیابان فرشته می روند برای (عبور) از خیابان فرشته باشد و در کل به هر قبرستانی می روند برای خاطر (همان قبرستان) باشد.

چهاردهم: تمرین کنیم که میانبری که ممکن است ذرهای کسی را دلخور کند، مصداق بارز دزدی است؛ حتیالمقدور میانبر نزنیم

پانزدهم: در هنگام رانندگی، بین خطوط حرکت کنیم و خطی را انتخاب کنیم که متناسب با سرعت ماست - در عین سادگی، از همه سخت تره! 

شانزدهم: این آخری از همه سختتر است و اینكه دروغ نگوییم . 

همانطور كه فكر می كنیم عمل كنیم . فراموش نكنیم  ریا كه اكنون عادت و عرف جامعه  شده است درواقع یك بیماری اجتماعی و از آسیب شناسی بسیار جدی برخوردار  است.

عزیزان، کسی که این مطالب را نوشته است شاید خود نیز دچار این مشکلات است. همه ما در رفتارمان مشکلاتی داریم. ولی باید بپذیریم ایران  ما ، همان سرزمینی که هنگام قرائت سرود ای ایران ای مرز پر گهر، موی گرده مان سیخ میشود و دچار دل لرزه مطبوعی میشویم،  در حال سقوط است. بپذیریم اگر شرایط کنونی ایران اینگونه است همه دلیلش مدیران و بالا سری های ما نیستند و نقش اصلی را خودمان در این جایگاه ایفا می کنیم.

چرا مثلاً اگر هر کدام از ما فقط برای یک ماه به خارج از کشور برویم (برای مثال به سوئد!!!) رفتارمان تغییر می کند؟ خوب می شویم. به استخرهای مختلط می رویم! با جنبه می شویم ! فکرو نگاهمان عوض می شود و بدون رو در بایستی بگویم : آدم می شویم!( هر چند برای 1 ماه!!!!)

بپذیریم ایران می تواند همچون گذشته بهترین باشد. ایران و ایرانی لیاقت این بهترین بودن را دارد.

بپذیریم برای اینکه ایران خوب شود باید بهترین باشیم.


این را که خواندید، نمی دانیم از کدام صفحه یا وبلاگ دزدیده شده،  ایمیلی بود که دیروز به دستم رسید، برای چند نفری فرستادم، گفتم اینجا هم باشه، خیلی از بندهاش حرف دل ماست...

بنظرم بد نیست؛ اگر براتون ممکنه ، شما هم همین مطلب را به شرح، اختصار و یا لینک در وبلاگ هاتون قرار بدید و تک تک ما سعی کنیم حتی المقدور به بخشی از اون عمل کنیم.

من و تو هستیم که "ما" رو می سازیم.

از دست ندهید(ـیم)

1 سریال "تکیه بر باد"، شبکه پنج رو از دست ندهید.. اطلاعات بیشتر اینجا

2 سریال ماهواره ای، "عمر گل لاله" ، جم کلاسیک

3 سینما، "کلاه قرمزی و بچه ننه" رو از دست ندهید.

4 موزیک (اینجا) و موزیک ویدئوی "اعجاز" گوگوش اینجا

5 میوه؛ "هندوانه" رو از دست ندهید... که آخرای خوشمزگی شه، گفته باشم.

6 اینم تیتراژ سریال تکیه بر باد با صدای "محمد اصفهانی"


سومین ،"دو قلوی ، آمریکایی"، پسر، شد./

دوتا خبر.....


1 پسرِ پسرخالم بدنیا اومد، اون جهتی مهمه که دوتا دختر داشته و این سومین فرزند هست و در نسل و نسبشان فرزند ذکور دیگری نیست و اگر اینم دختر می شد، به خیالشان نسلشان مقطوع می رفت،

نکته جالبش اینکه، سونوگرافی تا هفته های اخر نمی تونست جنسیت رو تشخیص بده و شک بیشتر به دختر بودن بچه بوده..

2 یکی از دوستانم که در 38سالگی با مردی 55ساله ی پولداری  ازدواج کرده، حالا 2ماهه بارداره که من خیلی خوشحال شدم که گویا بارداری امنی هم داره،

نکته جالبش اینکه، قراره بچه مون رو در کشور نه چندان دوستِ آمریکا بدنیا بیاره، البته خودشون سیتیزن هستن ولی خب... شیناسنامه بچه خیلی هم مهمه.. تازه تر که ممکن ِ زیاد هم هست که بچه 2قلو باشه.


+++ س.س بانوی وبلاگستان زندست...کمی لوس شده، فقط همین./

به دنیا اعتمادی نیست.

اگر ترجیح می دهید مطالبی در حال و هوای شب های قدر بخوانید بروید اینجا

در غیر اینصورت همینجا بمانید؛

دیشب اتفاقی ی موضوع جالب پیش اومد...


خیلی وقت پیش در یکی ازین سایت ها ی متصل به مپ گوگل ، بالای خانه مان را علامت گذاری کردم و نوشتم؛

 الهام. م که یکی از مشاهیر زنان ایران زمین بود در این خانه سکونت داشته است. :دی

دیشب اتفاقی پام به همون سایت کشیده شد، یه کامنت جالب دیدم: این خانوم کی هست؟ من بچه ی همون محله ام ولی نمی شناسمش. :دی


*** و این یعنی تمام آنچه مَجاز است و این دنیای مجازی به عنوان حقیقت به خورد من و شما می دهد...


پ.ن: یحتمل تا 5 شنبه  یا جمعه ننویسم دیگه..

اگر امشب و پس فردا شب و پسون پس فردا شب دلتون لرزید و صاف شدید، محبت می کنید اگه ثانیه ای یاد منهم باشید.

بعد نوشت: یادم بود ولی دلم نیومد ننویسمش: امروز ، روز خبرنگار است و خب من این روز رو به خودم و همه دوستام و خبر دوستانِ گرامی تبریک میگم.

یگانگان عالم تبلیغات..

همراه اول تبلیغ میکنه میگه:تنها حامی ورزش کشور..

ایرانسل میگه: تنها حامی ورزشکاران در المپیک..



ایران خودرو میگه:پیشگام در..

سایپا:اولین..

سن پطرزبورگ روسیه در تهران

نمایشگاه مجسمه های موزه سن پطرزبورگ روسیه

مشاهیر و انسان های عجیب الخلقه

مرد دو صورت که وقتی حرف می زده .. صورت پشتی جیغ میکشیده../در ۳۳ سالگی خود کشی کرد.

سن پطرز بورگ-زن ریشدار

زن ریشدار/۱۸۶۵-۱۹۳۹/ فرانسه/ هر ۲۴ساعت۱۰-۲۰سانت ریشش بلند میشده /که برای جذب توریست در رستورانش با همین هیبت زندگی می کرده..

سن پطرزبورگ- داوینچی

داوینچی

سن پطرزبورگ - افراد عجیب الخلقه

۱ از راست: زن خوک چهره / ۱۹۳۵-۱۹۷۴/ که شوهر و بچه داشته و مردان زیادی در آن زمان ها در وصف زیبایی اش شعرها می سرودند.

۲ از راست مرد شاخ دار/۱۷۶۷-۱۸۰۰/ مغولستان/  که در کودکی بر اثر ضربه سرش برامده شده وبه مرور تبدیل به شاخ۳۰سانتی  شده

و خیلی موارد دیگر... / به یک بار تماشایش می ارزد.

زمان :.. الی ۲۸ اسفند

همه روزه : ساعت ۱۰ الی ۲۰

جمعه ها: ساعت ۱۴ الی ۲۰

مکان شهرک اکباتان - میدان بسیج - جنب شهرداری ناحیه ۶- سرای محله اکباتان

در شهر یکی شاعر نیست

۱.شاید در یک هفته ۵-۶نفر از من می پرسند :آیا در کتاب چهره ها هم هستی؟ و من لبخند بزرگی نحویلشان می دهم که نه...

ما به همین وبلاگری و دوستان بدون عکس های خانوادگی و جملات کپی پیستی ازینور اونور هم دلخوشیم..

۲.معارف یک یا دو بود ..یادم نیست.. فقط یادمه می گفت بیماری ها و درد و رنج هایی که در زندگی می کشیم کفاره ی گناهان کوچک ماست..

پس اونهایی که زیاد مریضی می کشند و یا همه چیز زندگی شان به کام نیست(منظور بیش از حد متعارف است) خیلی هم غرغر نکنند... خود کرده را چی چی نیست؟

۳.جی پی ار اس شهزاده سورمه ای پوشمان در کوه و کمر از  کار افتاده.. می خوابیم و بیدار می شویم ...نمی رسد از راه...والا.

هیجان میجانم آرزوست.

عرض کنم خدمتتون که... تیم فوتبالمون که تا دم در جام جهانی هم نمیره.. پرسپولیس هم که نهایتا مساوی می کنه... در المپیک هم که همیشه رتبه شونصدم هستیم..تیم وزنه برداریمون دوپینگی اند.. شکر خند پولی شده.. پریدن از بلندی برای خانم ها ممنوع است و  آخرت هیجانمون هم صف های جشنواره فجر ست و... اینکه تا ۶ماه آینده یک میمون می فرستیم فضا... و از حق نگذریم بزرگترین لذت ملی مان در چند سال اخیر به تور انداختن همین اسباب بازی بی سرنشین اخیر بود...

هربار که فیلم جایزه گرفتن اصغر فرهادی رو می بینم... به خودم غره می شم.. بغض می کنم و هورمون هیجانم می زنه بالا...

شاید بعد از برد ایران برابر استرالیا... و فضای عجییب روزهای قبل از انتخابات سه سال پیش.. هیچوقت شور جمعی رو اینطور ندیده بودم...

+گویی این روزها مردم همه ناقص الخلقه اند.. هیچ کس دل و دماغ ندارد.

کاش این مردم دانه های دلشان پیدا بود

*

اخم می کند: خودم دستگاه رو خاموش کردم..

و من: کار بدی کردید.. منم پول نمی دم اصلن..

فریاد می زند راننده اتوبوس: آهای خانوم...


**

زن و شوهرند گویا ،آمده اند تا در کارها کمک ما باشند..

چشم های خانم جام عسل..

چشم های آقا گویی جام شوکران


***

از وقتی فهمیده است این همکار پیر

که رگ و ریشه مان در یک زبان است

نفسم را بند آورده

ریز به ریز مکالمات کاری هم باید به زیان مادری باشد

وگرنه پاسخگو نیست.


****

با توجه به پخش دوباره سریال در پناه تو!

یادمان آمد آنوقت ها چادر سر کردن و  حتی مدل کلاسور دست گرفتن بین مردم جا افتاده بود ، واسه خودش یه ژست بود... چرا نمیان از این ابزار ها برای آشتی با جوانان استفاده کنند آخه.. از بس بی سیاستند... آدم تو تلویزیون چادری می بینه حالش بد می شه.. اصلن قبلترش.. آدم تلویزیون می بینه حالش بد می شه..

 


+می خام بدونم این عکس آخر گلشیفته رو کجای دلمون جا بدیم...والا (طرفدارانش در کتاب چهره ها مرا کشته اند)

به اضافه همون عنوان: کاش این مردم دانه های دلشان پیدا بود.

به اضافه تر:نقاشی روی چرم

من و مولانا

می پرسد: خانم تا مولوی چند ایستگاه مونده؟

زیر لب زمزمه می کنم: مولوی فقط نام یک خیابان نیست.(۱)

بلندتر از قبل: چـــــــــــی؟

جواب میدم: خیلی مونده تا بهش برسی..

می فهمه آبی از جوابگویی من گرم نمیشه.. سراغ نفر بعدی می ره...

سرچارراه مذکور که می رسیم ، اینبار باز با صدایی بلندتر می گوید: اووووووووه عجب شیر تو پلنگیه اینجا!

و منهم کمی بلندتر از قبل: و اینجا شربت اندر شربت است؛ به قول مولانا.

ولی کسی مرا نمی شنود.

پ.ن: راست می گفت ، در خیابان مولوی از پارچه و پرده فروشی هست تا بنک داری لوازم یکبار مصرف و مواد غذای تا سیگار و توتون و تنباکو...

(۱):تیتر یکی از مطالب چندوقت پیش در چلچراغ