همچون انار های شکافته
+کاش این مردم دانه های دلشان پیدا بود..
+کاش این مردم دانه های دلشان پیدا بود..
یکی از کارای سخت هم اینه که... بهش بفهمونی که دیگه مخاطب نوشته هات اون نیست.....
والا
گون وار کی، هئچ زاد اولماز، گون وار کی هر زاد اولی
بختین دورسا، گوررسن یادلار قوهوم قارداش دی
آمما بختین یاتاندا قوهوم قارداش یاد اولی
چالیش آدین گلنده رحمت اوخونسون سنه
دنیادا سندن قالان آخیردا بیر آد اولی
گوردون ایشین اگیلدی دورما اکیل، گوزدن ایت
دوستون گوره ر داریخار دوشمن گوره ر شاد اولی
شهریار
برای آنها تنها نشانه ی حیات؛
بخار گرم نفس هایشان است!
کسی از کسی نمی پرسد : آهای فلانی!
از خانه ی دلت چه خبر؟! گرم است؟ چراغش نوری دارد هنوز؟
تنهایی یعنی تفاوت میان دیالوگ و مونولوگ....
الان حالی دارم که میخام سرمو بکوبم به دیوار...
مادر مثل گلم، کفش نازنین تمام چرم ساااااااااالم قهوه ااااااااااااای که عاشقش بودم و تو راحتی لنگه نداااااااشت و من بازم عاااااااااااشقش بود رو گذاشته پشت در، ملت هم به 3نرسیده بردنش :(((((((((((((


خدارو شکر گروه های واتس آپ رو کنسل کردم... سه تا گزینه می مونه برام... هر کدوم که باشه یه بخش مجزا از زندگی ِ منه....
در بطن تکنولوژی نیستی یه درده... هستی هزار درد.........
نيمه شب پريشب گشتم دچار کابوس
ديدم به خواب حافظ توي صف اتوبوس
گفتم: سلام حافظ گفتا: عليک جانم
گفتم: کجا مي روي؟ گفتا: خودم ندانم
گفتم: بگير فالي گفتا: نمانده حالي
گفتم: چگونه اي؟ گفت: در بند بي خيالي
گفتم که تازه تازه شعر و غزل چه داري؟
گفتا که مي سرايم شعر سپيدباري
گفتم: زدولت عشق گفتا: کودتا شد
گفتم: رقيب گفتا: او نيز کله پا شد
گفتم: کجاست ليلي؟ مشغول دلربايي؟
گفتا: شده ستاره در فيلم سينمايي
گفتم: بگو زخالش، آن خال آتش افروز؟
گفتا: عمل نموده، ديروز يا پريروز
گفتم: بگو ز مويش گفتا که مش نموده
گفتم: بگو زيارش گفتا: ولش نموده
گفتم: چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟
گفتا: شديد گشته معتاد گرد و افيون
گفتم: کجاست جمشيد؟ جام جهان نمايش؟
گفتا: خريده قسطي تلويزيون به جايش
گفتم: بگو ز ساقي حالا شده چه کاره؟
گفتا: شدست منشي در دفتر اداره
گفتم: بگو ز زاهد آن راهنماي منزل
گفتا که دست خود را بردار از سر دل
گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا : آژانس دارد با تور دور دنيا
گفتم: بگو زمحمل يا از کجاوه يادي
گفتا: پژو، دوو، بنز يا گلف نوک مدادي
گفتم که قاصدت کو آن باد صبح شرقي
گفتا که جاي خود را داده به فاکس برقي
گفتم: بيا ز هدهد جوييم راه چاره
گفتا: به جاي هدهد ديش است و ماهواره
گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد؟
گفتا به پست داده، آوُرد يا نياوُرد؟
گفتم: بگو ز مشک آهوي دشت زنگي
گفتا که ادکلن شد در شيشه هاي رنگي
گفتم: سراغ داري ميخانه اي حسابي؟
گفتا: آنچه كه بود از دم گشته چلوکبابي
گفتم: بيا دوتايي لب تر کنيم پنهان
گفتا: نمي هراسي از چوب پاسبانان؟
گفتم: شراب نابي تو دست و پا نداري؟
گفتا که جاش دارم وافور بانگاري
گفتم: بلند بوده موي تو آن زمان ها
گفتا: به حبس بودم از ته زدند آن ها
گفتم: شما و زندان؟ حافظ مارو گرفتي؟
گفتا نديده بودم هالو به اين خرفتي!
طاقت بیار و مرد باش.
دعا کنید دوستانم..
+خاطره " اسمش دخترونه اس .. ولی مردونه " سرویست میکنه !!
اللهم
وسع علینا فی الدنیا؛ اللهم انا نعوذ بک ان تزوی وجهک عنا فی حال و نحن
نرغب الیک فیه؛ اللهم صل علی محمد و آل محمد، و اعطنا ما تحب، و اجعله لنا
قوة فیما تحب، یا ارحم الراحمین». (10) پروردگارا!
گنجهای رحمتت را به روی ما بگشا، و ما را مشمول رحمتت قرار ده، رحمتی که
بعد از آن، در دنیا و آخرت عذابمان ننمایی، و از فضل وسیعت ما را از روزی
پاک و حلال بهره مند گردان، و ما را محتاج و نیازمند و فقیر درگاه کسی غیر
از خودت قرار مده، و شکرگزاری ما را نسبت به خودت، فقر و نیازمان را به
خودت افزون فرما، تا از غیر تو بی نیاز و خویشتن دار باشیم. خدایا!
گشایش در دنیا را به ما عطا فرما، پروردگارا! به تو پناه می بریم از اینکه
ما را از دیدارت منع و مانع گردی که ما در همه حال به تو و دیدار تو رغبت
داریم. پروردگارا! بر محمد و خاندان محمد
درود فرست، و از آنچه دوست داری به ما عطا فرما، و آن را برای ما موجب
نیرو و قوتی در آنچه که دوست داری قرار ده، ای برترین رحم کنندگان!
ﺯﻥ : ﻣﺎﮐﺎﺭﻭﻧﯽ
ﻣﺮﺩ : ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺯﻥ : ﭼﻄﻮﺭ ﺷﻨﺒﻪ ﻭ ﯾﮏ ﺷﻨﺒﻪ ﻭ ﺩﻭ ﺷﻨﺒﻪ ﻭ ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺷﻨﺒﻪ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺷﻨﺒﻪ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﯽ !؟
دخدر داداشم بش گفته که میگن اگه دندونت افتاد گذاشتی زیر بالشت شب یه فرشته برات کادو میاره...
داداشمم گفته آره تو بذار و راحت بگیر بخواب... بچه تا نزدیکای صبح نمی خوابیده که فرشته هه رو ببینه...
داداش منم منتظر بوده اون بخوابه کادو رو بذاره زیر بالش :))
زنها هرچقدر کوچیک باشن ، اما مادرن و پناه مردها هستن ، حتی دختر کوچولوها هم پناه باباهاشون هستند...
" مصطفی مستور "

- جای پدرم در قلب من تا ابد خالیست...
+ با هوای امروز چطورید؟
خوردن غصه هم حرام است
و خـوردن هـیـچ چــیـز مثـل خوردن غـصـه حرام نـیـسـت ...
اگـر ما فهـمیدیـم که جهان دار عالم اوســت
دیگـر چـه غصه ای بایـد بخوریم !
- ...
ازونجایی که صبح ها با برادرم می رم سر کار و ایشونم باید یه رب به هش انگشت بزنند... من این روزها که ماشین ندارم زودتر می رسم سر کار و همکارام همه متعجبند :)))
برادرم همه نونوایی های راه رو بلده، بلا استثناء هر روز از یک نانوایی متفاوت از دیروزش نون می گیره :)
برادرم اول دوتا دختراشو می رسونه مدرسه بعد منو می رسونه اینجا.. همچین سرنوشتی داره داداشم :))
ازینکه صفت و موصوف اون آقاهه تو اون سریال ـه دقیقا مثه پدر نداشته ی من است اصلا خوشم نمیاد..هی هر شب هر شب... ینی چی آخه :((
یک مدت طولانی بود همش جلوی سرمو بالایی شونه می زدم و سفت می بستم... حالا چند روزه فرق از وسط شدم همچین... به قول یه دوستی مثه دختره ـه توی بشقاب.......
+ینی اگه به شما ها بگم به گفته ی دکتر، دقیقا چند کیلو اضافه وزن دارم در روند سوزاندن وزن اضافی اثری خواهد داشت؟ اخه چه کاری از شما بر میاد :))
+ چقدر باید بگذرد تا آدم بوی عطر تن کسی را که دوست داشته از خاطر ببرد؟
من به گل های خیالی دلخوشم
در کنار سفره اسطوره ها
من به یک ظرف سفالی دلخوشم
مثل اندوه کویر و بغض خاک
با خیال آبسالی دلخوشم
سر نهم بر بالش اندوه خویش
با همین افسرده حالی دل خوشم
در هجوم رنگ در فصل صدا
با بهار نقش قالی دلخوشم
آسمانم: حجم سرد یک قفس
با غم آسوده بالی دلخوشم
گرچه اهل این خیابان نیستم
با هوای این حوالی دلخوشم
ایول... یعنی واقعنی از روحیه اش خوشم اومد ......
هاردی: بنظرم شیر بز برات خوب ـه..
لورل: بز ماده یا نر؟
هاردی: اخه احمق مگه بز نر هم شیر میده؟
لورل: آره اگه بهش فشار بیاری پنیر هم میده.
حالا که حتا رو مود نگاه کردن عکس هم نیستم هی همش تند تند آپ کنید هاااا....... خجالت نکشید.
+ کلی اپیلیکیشن آموزشی که ریختم رو سیستم... برای روز مبادا لابد :)))
ولی الان یکی باید جلو این مردم رو بگیره صفحه بدبخت رو پر از فوش و حرف کردن........
روز دانشجو مبارک باد.....
+ اینجا
1- بیشتر به در و دیوار شهر و البته آدما نگاه می کنم.
2- هرچی هم که دلم بخواد ازش عکس می گیرم.
3- همش تو مترو و اینور اونور خرت و پرت می خرم.
4- تو مسیر رفت و برگشتم همینجوری تو نت می چرخم.. نوت بر می دارم و یا کتاب می خونم.
5- به اجبار بیشتر قدم می زنم و این انرژی منو بیشتر می کنه.
اگه زنده ايم از خوش شانسی مون نیست...
حواس پرتی در جوانان مربوط به بیماری آلزایمر نیست بلکه مربوط به استرس های محیط زندگی و کار، اختلالات خواب و یا اختلالات غده تیروئید است.
پرسش و پاسخ درباره ی بیماری آلزایمر اینجا
کاش بیدار نمی شدم.
یه حسی بهم می گه باید شیرینی بخورم...
از صبح چنتا شیرینی خوردم...
الانم یه نسکافه شیرین و یک کاکائو کاراملی نانی...
+یه لیوان بستنی وانیلی...
دعا کنید برام :تیر
اینم شد راه ش آخه؟؟!!!! من کی برم مثلا!!
بعضی چیز ها بکر و حتا کهنه شان خوب است.... مثل کتاب و کتاب خواندن که تمام لذتش به کاغذ و لمس بوی نوئی یا حتا کهنگی اش است...
این سیستم های جدید مثل فیسبوق و اینستگرام و وی چت و اینها شاید روی تب ها و تب فون ها جذابتر و کاربری بهتر و راحت تری داشته باشند...
ولی این وبلاگ نه... همچنان روی سیستم های رو میزی خوشمزه ترست.......هم خوانش و هم نگارش آن... آنهم برای ما بلاگرهای قدیمی(حالا نه صرفا حرفه ای)...
یک بخش جو زده که بلند شدم رفتم اینستگرام عضو شدم... اونوخ هیچ عکس ی ندارم اونجا بذارم هیچ رفیقی هم ندارم همو فاالووو کنیم :تیر (خلاصه اگر هستید خبرم کنید)
یک بخش دیگه دارم که نه دلم می خاد ابروهام تمیز بشه، نه آرایش می کنم ، نه لاک می زنم نه برا لباس پوشیدنم فکر وبرنامه ریزی می کنم... از طرفی هم "تدی" بیچاره رو نمی برم کارواش... انقدر زیر درخت بوده یعن یکل هیکلش...........