0
صد سالتونم شد دست عیدی دهنده رو رد نکنید.... :تیر گفده باشم....
یه ساعتایی از سال هم هست... انگار کل جماعت تو حمام اند... آب بصورت قطره ای توزیع میشم... همچین وضعی داشتم وخت سال تحویل :تیر
صد سالتونم شد دست عیدی دهنده رو رد نکنید.... :تیر گفده باشم....
بازم خودتون رو از سبزی پلو ماهی شب عید محروم نکنید.... گفده باشم :تیر
ینی نامرده اگه بارون بزنه، تازه تیپ تابستونی از خودم در کرده بودم :تیر
پارسال شب عید، حس خاصی داشتم، انرژی خوبی از اطرافم می گرفتم، تحویل سال رو دوست داشتم، دلیل شادی سال گذشته ام هنوز هم جاریست، فقط احساسات و رفتارهای آدم ها به بلوغ می رسد... و اون حس ناب و تازه پای گرفته سال گذشته ام، امسال خانومی شده با وقار... یک چیزهایی هست که خانه تکانی لازم نداره ، مثل عشقی که تو دل آدمه، چون غباری به روش نمی شینه... بلکه روز به روز شفاف تر و تازه تر می شه...
همه ی ما یه غم خیلی بزرگ و یه شادی خیلی بزرگ توی دلامون هست، غم ِ غم داشتن رو هم نباید خورد، دل ساخته شده برای احساسات متناقض..
چه پرواضح -3 پارسال رو یادمه :) بدون پارازیت، بدون خش، بدون برفک حتی...
بق کرده قناری..
اين دنياي كثيف لعنتي عشق هم دارد !!!! نمي بيني نام مجنون را بر بيدي نهاده اند كه بر سر هر خيابان با باد هر هوسي مي لرزد.
تنها امتیاز سفر نرفتن در این ایام، شهر خلوت و بی ترافیکه :)
+3تا از آخرین ترجمه شده های هاینریش بل با 2-3تا کتاب دیگه گذاشتم برا این روزا... بعلاه 2تا ایبوک و البته سی دی آموزش رخص خردادیانم :تیر
++یه دلی هم می گه یه روز در میون برم کووه :) برا تندرستی خوبه :تیر
آقای مجری : کلاه قرمزی برا چی خونه تکونی می کنیم؟
کلاه قرمزی : برا اینکه پدرمون در آد! 
++ تو دنیای منی اما، به دنیا اعتمادی نیست.
+سوال: شمشیر مرد هم داریم؟
+چرا بلاگفا به من کد نمی ده کامنت بذارم :((
گور بابای اون یه کیلویی که تو این هفته کم کرده بودم :))
استن : آره خوب , حداقل وقت آدمو نمیگیره!!
1مشتری مداری
2مدیریت مشارکتی
3 رفتن به مجامع بین المللی
4 حفظ و ارتقاء وضعیت موجود(مطابق ایزو)
5؟
5؟
5 چی بوووووووووو؟
در سوز پاییز برهنه،
و در گرمای تابستان....!
تهران مثل کف دستم بود
دستم برای نقشه ها رو شد
همیشه یک نقشه همراهت داشته باش
هروقت داشتی گم می شدی
دستم را بگیر..
"علی اسدالهی"
اگر که بی اجازه عاشقت شدم
به چشمهای تو قسم
نگاه تو مرا ربود
وگرنه این ترانه ها
وگرنه این گلایه ها
که ماجرای من نبود /
مرا ببخش
اگرکه قلب من بهانه گیر می شود
ویا زداغ بوسه ای
تا همیشه
تا همیشه پیر می شود/
مرا ببخش
اگر که بی اجازه شاعرت شدم
نمی شود که
با تو بود
و
در تو بود
و
بی تو رفت
ببین چقدر واژه ها
از همیشه ها
عاشقانه تر تو را به شعر می کشند/
مراببخش
اگر که عاشقم
اگر که شاعرم
اگر که در تمام لحظه های تو
شبیه یک مسافرم
به چشمهای تو قسم
نگاه تو مرا ربود............
اینم لینک عکسش؛ اینجا بهترش دسترسم نبود خووووو :تیر "یاسین"
غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همانجا بماند
***
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت ...
***
دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت ...
***
باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن
عشق های بچه گربه
ای هم بیفتد!
***
حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است
باید باشد، باید بماند ...
***
کافی ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین
چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟
***
حالا این دل جای "او"ست
دعوتش کن
این دل مال "او"ست...
همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا
و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و یک "او"...
خـانه
تـکانی دلـت مبـارک
بعد وسط یه مهمونی رودربایستی دار همش زیر لب بگی: کچل........ :تیر
صبح شنبه ی جالبی ست :)
خوزستان هم که تا دیروز به خاطر گرد و غبار تعطیل بود، انگار بارونی شده......
پ.ن: :)
دگر صبح است و پایان شب تار است
دگر صبح است و بیداری سزاوار است
دگر خورشید از پشت بلندی ها نمودار است
دگر صبح است
دگر از سوز و سرمای شب تاریک ، تن هامان نمی لرزد
دگر افسرده طفل پابرهنه ، از زبان ما در شب ها نمی ترسد
دگر شمع امید ما چو خورشیدی نمایان است (خسرو گلسرخی)
عنوان مطلب نام کتابی از حسین نظریان.
وقتی به شکل انتحاری تصمیم می گیری بری کارواش، بعد جلو در کارواش ییهو یکی از همکلاسی های دوره ی دانشجوییت رو می بینی که با نیش باز زل زده به تو ؛ ینی شناختمـــــــــــت... بعد نیم ساعت چل دیقه وای میسته به فک زدن..... و آمار گرفتن از همه جا........
بعد پشیمون می شی و اصلا بی خیال بهداشت دهان و دندان ماشینت می شی...........
خب حتما حکمتی داره دیگه :تیر
قرار بوده شبش بارون بیاد و اینــــــــــــــــا...
که لـــــــــــــبانم را میــــــــــــبوسید!!!
اشـــــــــــــــــک را میــــــــــــــگویم !!!
در این شهر صدای پای مردمیست که همچنان که تورا میبوسند
طناب دار تو را نیز میبافند، مردمی که صادقانه دروغ میگویند
من دیروز مرخصی گرفدم با اون برم پی کار و بارم... اون رفت سر کار.
اونم امروز رو مرخصی گرفده با من بره پی کار و بارش... من اومدم سر کار.
همچین خانواده ی منسجمی هستیم ما [نیشخند]
می پرسد چرا همیشه مرد های متاهل جذبش می شوند؟
-اگر به یک زن (یا مرد) خیانت شد، بدانیم و آگاه باشیم پای یک هم جنسِ بدجنس -زن(یا مرد)- در میان است.. به همجنس خودمان رحم کنیم لاقل......... :) نمیشه؟ اینم نمی تونیم؟
اغلب انسان ها بی توجه و به امید گذری بودن ِ یک اتفاق وارد یک رابطه ی نباید می شوند، با امید به اینکه شدت نخواهد گرفت و هرجا خطری شد جلویش را می گیرند.. ولی باید توجه کرد، اصولا باید از نطفه وارد چنین روابطِ نبایدی(مثل عشق های ممنوع) نشد..
همین که وارد شدیم و حق یک نفر دیگر را ضایع کردیم، زنجیره ی انرژی را شکسته ایم.
برای لذت شخصی و آنی، روابط انسانی و کائناتی را مخدوش و آلوده نکنیم. روزی یک سر این سلسله روابط به خود ما می رسد.
حسین پناهی