*

اخم می کند: خودم دستگاه رو خاموش کردم..

و من: کار بدی کردید.. منم پول نمی دم اصلن..

فریاد می زند راننده اتوبوس: آهای خانوم...


**

زن و شوهرند گویا ،آمده اند تا در کارها کمک ما باشند..

چشم های خانم جام عسل..

چشم های آقا گویی جام شوکران


***

از وقتی فهمیده است این همکار پیر

که رگ و ریشه مان در یک زبان است

نفسم را بند آورده

ریز به ریز مکالمات کاری هم باید به زیان مادری باشد

وگرنه پاسخگو نیست.


****

با توجه به پخش دوباره سریال در پناه تو!

یادمان آمد آنوقت ها چادر سر کردن و  حتی مدل کلاسور دست گرفتن بین مردم جا افتاده بود ، واسه خودش یه ژست بود... چرا نمیان از این ابزار ها برای آشتی با جوانان استفاده کنند آخه.. از بس بی سیاستند... آدم تو تلویزیون چادری می بینه حالش بد می شه.. اصلن قبلترش.. آدم تلویزیون می بینه حالش بد می شه..

 


+می خام بدونم این عکس آخر گلشیفته رو کجای دلمون جا بدیم...والا (طرفدارانش در کتاب چهره ها مرا کشته اند)

به اضافه همون عنوان: کاش این مردم دانه های دلشان پیدا بود.

به اضافه تر:نقاشی روی چرم