رسمی نبود
می گوید: جوجه نترس.. من اقا شیره نیستم... من آقا یاسینم...
می گویم :سبزی می خورد؟
می گوید: نه الان به مامانم می گم براش برنج گرم کنه...
می گویم: چرا شستیش؟
می گوید: پاهاش خیلی کثیف بود...
و صبح امروز..یک صدای گریه و عزاداری بسیار شگرف: گربه ...جوجمو خورده.. خب گربه ی بد صبحونه نداشتی میومدی من می گفتی..خودم بهت می دادم.. بیچاره پرش افتاده حیاط..
بعد از به قتل رساندن ۴عدد ماهی قرمز.. این جوجه ماشینی هم به مقتولان این ۱۰ روز گذشته افزوده شد.
+ نوشته شده در یکشنبه ششم فروردین ۱۳۹۱ ساعت 15:10 توسط ـالهامـ
|